Sunday, June 26, 2011

Medi-ism Against Faqih-ism

اشاره به مقاله " مهدی گرائی علیه فقیه گرائی "
مهدی کاظمی شهر سازی و توسعه

بیژن خان عزیز باسلام گرم . مقاله بسیار دقیق وپر ظرافت ات را دوسه بار خواندم . به نکات جالب وحساسی اشاره داشتی ، امروزه بخصوص در وضعیت ما که با ناشناخته های بسیاری مواجه ایم . ناشناخته هائی که باعث میشوند تحلیل ها یادر سطح باقی بمانند و یا اینکه به پایان مشخص وشسته رفته ای نرسند .
امروزه ، دروضعیت کنونی ما ، تحلیل هائی که ازمرزهای متعارف فراترمیروند ، نظیرانچه مطرح نمودی اهمیت بسیار دارند ، وزمینه را برای همه جانبه دیدن پدیده های پیش رو بیش ازپیش اماده مینمایند.
ازاینکه بیادم هستی بسیار سپاس گزارم .
باتشکر بسیار تا مقاله بعدی . مهدی . 18 ژوئن 2011

Monday, August 25, 2008

National Identity هویت ملی

در باره مفهوم هویت[1]



ر- ایرانی

مفهوم هویت همراه با تعریف دولت – ملت از قرن هفدهم میلادی (1648) در عهد نامه وستفالی1 به معنی یک دولت، یک ملت و یک کشور در برابر حاکمیت کلیسا تعریف شد. همراه با این، جان لاک 2 حقوق فطری سلب ناشدنی فرد انسان را مرکز تعریف خود از دمکراسی لیبرال قرار داد، (حکومت بر اساس رأی اکثریت ولی در چهار چوب و محدود به حقوق فطری سلب نشدنی فرد




در دوران پس از روشنگری، تبیین مفاهیم دولت - ملت و حقوق فطری انسان در کشورهای اروپائی، آمریکا وسایر کشورهای جهان، مفهوم هویت را از معنی رنگ پوست و خون و یا خرده فرهنگ ها جدا کرد. زیرا چنین تعاریف تقلیل گرایانه از هویت (به معنی رنگ پوست، فرهنگ، خون و..) بر میگشت به جهان کوچک وساده انسانی که در پی حقوق ما قبل عهد نامه وستفالی 1648 در تلاش بود.
در دنیای امروز، مراد از هویت عبارت است از شناخت ودرک فرد از خویشتن ودیگران از او. با این تعریف هرچه اجتماع ومحیط فرد بزرگتر وپیچیده تر میشود، مفهوم هویت نیز همراه آن بصورت پیچیده تر تحول می یابد.
اگر در زمانی هویت تنها محدود به قبیله وقوم و دهکده افراد بود، امروز پس از قبول قرار داد وستفالی وبا تعریف دولت – ملت مفهوم هویت دامنه ای وسیع تر و فراگیر تر از فرهنگ های محلی دارا است.
در جهان پیچیده امروز فرد انسان دارای فرهنگ های مختلف است و در نتیجه، چند فرهنگی بودن فرد خود بیانگر پیچیدگی مفهوم هویت است. انسان امروزی دارای فرهنگ های مختلف است. فرهنگ کاری، فرهنگ محلی، فرهنگ ملی، و فرهنگ جهانی. این ابعاد گوناگون فرهنگی در عین یکپارچگی 3 ولی متمایز از هم 4 در تک تک ما وجود دارد. اما ضعف و قوت، ودوام هر فرهنگی وابسته به تطبیق و سازگاری آن فرهنگ با الزامات ونیاز های زندگی در جهان امروز است. در نتیجه اگر فرهنگی (محلی، قومی، قبیله ای و دیگر) نتواند با الزامات زندگی فرد منطبق وسازگار شود، به تدریج ضعیف وکم دوام شده به تاریخ فرهنگ ها سپرده می شود.
متأسفانه، سازمان های " قومی " زیر شعار حق تعیین سرنوشت وبا نادیده گرفتن مفهوم دولت – ملت و حقون فردی، با دامن زدن به کینه ورزی، ملت ایران را به "ملیت های" مختلف تقسیم و دولت – ملت ، سیاست ، تاریخ و جغرافیای مملکت را به دلخواه و بر اساس خرده فرهنگ های موجود در ایران تقسیم می کنند. اما اینکه فرهنگ یک ایرانی در زنجان با فرهنگ یک ایرانی دیگر در تهران تا چه اندازه متفاوت است بی جواب می ماند. زیرا ساده اندیشی سازمان های قومی هویت را مساوی فرهنگ وفرهنگ را برابر زبان می پندارد.
تقسیم بندی یک ملت برپایه "ملیت های" گوناگون نه تنها غیردمکراتیک ونافی حقوق فطری ده ها ملیون ایرانی است، بلکه تقسیم بندی یک ملت ویک کشور بر پایه زبان، خون و نژاد نگرشی فاشیستی است که با مفهوم دولت – ملت، دموکراسی و حقوق فطری افراد در تضاد کامل است.






[1] Westphalia 2 John Locke 1634-1704 3 Integrated 4 Differentiated

Wednesday, July 23, 2008

در مورد مقاله: هویت دینی یا هویت ملی
به نظر من نکات مطرح شده بسیار جالب ودقیق اند. البته هنگامیکه در سطح سیاسی -ایدولوژیکی ویا کمی هم فرهنگی باقی بمانیم . در غیر این صو رت اگر سطوح وابعاد دیگرمسئله را برای سنجش تاثیرشان وارد بحث کنیم ، مطلب تغییر نمی کند ، ولی تعبیرش مشروط به زمان ویا شرایط ساختی - تاریخی ان میشود . در اوایل سالهای دهه سی خورشیدی شرایط جامعه بصورتی بود که مذهب وملی گرایی با کمی اختلاف نظر کم وبیش باهم بودند . چون مسائل جامعه دران زمان صرفا" درمحدوده ملی واقع میشد ، هر چند تیپیک جزئی از حرکات رهابخش از بند ، سلطه گر ها بود . هینطور مذهب هم ایدئولوژیء طبقات ویا اقشاری از طبقاتی بود که در ان زمان از نظر سیاسی بنوعی پویا تر بودند. در بهمن 57 عرصه تحرکات سیاسی جامعه کلا " تغیرکرده وبسیار وسیع تر از محدودهء ملی گرائی بود. بهمین دلیل و حتی بعنوان نمونه میتوان وضعیت جبهه ملی اوایل دهه سی را با جبهه ملی ( یا بطور کلی ملی گرایان) بکلی آبرفته واسقاطی بهمن 57 مقایسه نمود . که راضی به نشستن روی چهارپایه کنار راننده اتوبوس انقلاب هم شدند . بااینکه در بهمن 57 سران ملی گرایان ، همان رجال در حاشیه مانده دهه سی بودند . سنجابی ، صدیقی ، سحابی، حسیبی ، وبازرگان و..که همگیشان بشخصه جزو یاران مصدق بودند . در این مدت ، این مذهب نبود که تغییر کرد فرضا" در ان تجدید نظر شده ویا تحولی در ان بوقوع پیوست . بلکه شرایط طور دیگری شده بود . شرایط بگونه ای تغییر کرد ، که به مذهب فرصت مطرح شدن داد . بنظر من خود روحانیون هم رفته رفته ویا طی زمان متوجه این امرشدند !! بسرعت در یافتند که تاریخ مصرف ملی گرایان در حال بسر آمدن است
جمهور ی اسلامی هم بعلت تغیرات سریع، از همان اغاز با این روند تغییر وشکل گیری مداوم مشکلات روبرو شد . از بهمن 57 تا کنون مرتبا " اوضاع بصورت غافلگیر کننده سریعتر از انها تغییرمیکند . هرچه کوتاه میایند، در تصمیماتشان تجدید نظر میکنند ، عقب مینشینند ، ازروی زمین بلند میشوند ، پشت میز می نشینند . برادران سابق همه دکتر ومهندس میشوند . ازتخصص و برنامه ریزی ومدیریت وامثال ان سخن میگویند . باز انطور که باید افاقه نمیکند . چون هم سرعت ، هم ابعاد وهم عمق تحولات سریع تر از انهاست . روشن است که جمهوری اسلامی هم با مشکلات و تناقضا ت بسیاری روبرو است .وهم کارهای بسیاری انجام دادهاست . ولی از انجا که منشاء اصلی همه این مشکلات ، بویژه در این چهاردهه اخیر ، فشار وشوک مداوم روند سلطه سرمایه مالی در جهان که ، در قالب نسخه های تحمیلی نئولیبرالیستی خاصه به توسعه نیافته ها تحمیل گشته ، بوده است . در این صورت رابطه ایندو دریک وضعیت انتا گونیستی کامل قرار گرفته است . بقسمی که این تحمیل شرایط چنان همه جانبه شده است که ، فضای تنفس باقی نمیگذارد . یا با ما هستی ویا از توسعه و تعدیل مشکلات ووو ..خبری نیست ! به سبب وجود چنین ضدیتی است که اسلام به صحنه آ مد ودر واقع بیش از لترناتیو بودنش بصورت کاتالیزاتور عمل میکند . خوب چرا نکند ؟ اما در عرصه داخلی بعلت حجم نیازها وتناقضاتی که میان نیروهائی که به این ریسمان میاویزند ، بااینکه صحنه برای تحرکات سیاسی اماده است . ولی عرصه داخلی کلافگی بوجود میاورد ، و درنتیجه به بستن فضای سیاسی منجر میشود.
درخاتمه، مقصود من این استکه ارتباط مقولات مورد بحت باروندهای در جریان باید حتی الامکان مطرح گردد. تا تبیین روشن تر ی از افت وخیز این جریانها بدست آید
مهدی کاظمی

Sunday, April 6, 2008

دولت احمدی نژاد-تحلیل جامعه شناسی

بیژن مصاحب نیا
(ف صنعتکار )
اسفند 1386

انتخاب آقای احمدی نژاد برای ریاست جمهوری در ایران وسپس موضع گیریهای سیاسی ایشان سؤالات زیادی برای صاحب نظران ایرانی و بین المللی بوجود آورد که جواب بدانها چندان آسان نیست. تحلیل از سیاست احمدی نژاد اگر برمبنای متداول دیپلوماتیک و یا معیارهای منطق غربی برآورد شود جوابی به جز " غیرمنطقی " ، "نامعقول" ، " حساب نشده " و نظائر آ ن نمی توان شنید. پس احمدی نژاد چگونه دولتی است.
از دیدگاه جامعه شناسی ، احمدی نژاد فقط عاملی است که در رابطه همگون با قوانین تحوّل جامعه ایرانی قرار گرفته است. بعبارت دیگر، قوانین تغیرات یک جامعه بر اساس سیاست و فرهنگ آن از قبل پرداخته شده، اما در برهه خاصی از زمان، فرد مشخصی رهبری جامعه را بدست می گیرد. تغیر برای پیشرفت لزوماً تغیر مثبت برای جامعه نیست. پیش آمدهای تاریخی دو قرن اخیر شخصیت هائی مانند ناپلئون ویا هیتلر به جهان عرضه کرد که حرکت آنان در عین ملی گرائی شدید، چیزی جز زیان برای جامعه شان نبود.
ادامه در نظم نوین اینجا را کلیک کنید

Saturday, April 5, 2008

THE SOCIOLOGY OF RADICAL ISLAM

By Bizhan Nia
February 2008


This essay is an attempt to examine a historical discourse that affects the life and the behavior of millions of people. The discourse of radical Islam encompasses many aspects of good and evil in the socio-political life of a given society. However it seems most pathological when evaluated in the context of democracy of the West.

Western analysts see the Islamic fanaticism as a cancer to the civil society. Yet, the West can see only the impact of Enlightenment that overcame prejudice and religious dogma of the West, and believes that the western notion of civilized society is the only path.
The Islamists on the other hand, see “modernization” as a tool in the hand of corrupt and dictatorial regimes that produced nothing but misery for the underclass and inequality in the social and economic status of the working class and the middle class.

The focus of this essay is not to say which is good or which is bad. We attempt to explain what they are. The conflicts in Iraq were a microcosm of the global events that have epitomized the arrogance and brutality of the United States and the savagery and inhuman actions of the Islamic Jihadists. Yet, no one can say one is better than the other. Click here to read the complete essay.